بسم الله الرحمن الرحیم

یا ذَا العَرشِ العَظیم

هُم عَیْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ. یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ، وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِم، وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ. لا یُخالِفونَ

اینان حیات دانش ،   و مرگ جهلند.  بردباری آنان از دانششان ، و آشکارشان از نهانشان  ، و سکوتشان از حکمت گفتارشان شما را خبر می دهد.با حق مخالفت

الْحَقَّ وَ لایَخْتَلِفُونَ فیهِ. هُمْ دَعائِمُ الْاِسلامِ، وَ وَلائِجُ الْاِعْتِصامِ. بِهِمْ عادَ الْحَقُّ فی نِصابِهِ، وَ انْزاحَ الْباطِلُ عَن مُقامِهِ، وَ انْقَطَعَ

نمی ورزند و در آن اختلاف نمی نمایند. ستونهای اسلام، وپناهگاه مردمند. حق به آنان به جای اصلیش بازگشت، و باطل از جایگاهش دور شد، و

لِسانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ. عَقَلوا الدّینَ عَقْلَ وِعایۃٍ وَ رعایۃٍ، لا عَقْلَ سَماعٍ وَ رِوایۃٍ، فَاِنَّ رُواۃش الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتَهُ قلیلٌ.

زبانش از ریشه قطع گردید. دین را همراه با فراگیری و عمل درک کردند، نه فقط از راه شنیدن و روایت کردن، زیرا راویان دانش فراوانند، و عمل کنندگان به حق اندک.

 

به راستی ایران و هندوستان یکی از مهم ترین و پرارزش ترین تمدن انسانی و خواستگاه فرهنگ، تاریخ، هنر، مذهب، اندیشه، فلسفه، عرفان و ادب در حوزة جهانی از ابتدا تا کنون بوده است.

 جهان هند هویتی چند لایه ای است که تنوع و گوناگونی دینی، زبانی، عقیدتی وسیعی را در بر می گیرد. از دیدگاه جواهر لال    نهرو این حقبقت که هند 30 زبان و بسیاری از زبانهای مهم را دارد دقیقا" منشأ قدرت این کشور است.                                                                 

دکتر فرانسیس رابینسون1 استاد و رئیس بخش تاریخ دانشگاه لندن در کتاب فرهنگ ایرانی-اسلامی در هند از قرن هفدهم م/یازدهم ﻫ تا اوایل قرن بیستم م/چهاردهم ﻫ بر این باور است. فرهنگ ایرانی-اسلامی دومین حلقة بزرگ جهان اسلام را تشکیل می دهد. همان گونه که فرهنگ عربی-اسلامی، در زمان­های مختلف، مناظقی از اسپانیا، آفریقای شمالی، هلال سبز، عربستان و آسیای جنوب شرقی را زیرپوشش خود داشت، فرهنگ ایرانی-اسلامی نیز در بقیة آسیای مسلمان را که از منتها الیه دریای اژه و رودفرات در غرب سین کیانگ و خلیج بنگال در شرق و از استپ­های روسیه در شمال تا اقیانوس هند در جنوب امتداد داشت، به زیر نفوذ خود درآورده بود. عناصر تشکیل دهنده این فرهنگ بین قرن نهم تا سیزدهم م/ دوم تا ششم ﻫ ، یعنی زمانی که شهرهای متعددی نظیر بخارا، اصفهان و بغداد و هنرهای متمدن مبدل شدندگرد هم آمدند. اسلام چارچوبی مشترک از قوانین و ارزش­ها را فراهم آورد. زبان شیرین و آهنگین فارسی، زبان دربارها شد؛ ترک­ها و سپس مغول­ها، که درجنگیدن و مدیریت خلاق بودندقدرت دولتی را حفظ کردند، و نبوغ ایرانی در درایت و هنر، کارهای حکومت را تسریع کرد و فرهنگی با­وقار در هند پروراند.

 

_____________________________________________________________________________________________   

1-Francis Rabinson “Perso-islamic Culture in India from 17th to the early 20th century”

  کشف سرزمین ایران اسلامی  و هند دیداری با معمای معنویت بشری است .اگر سخن به گزاف نگفته باشیم بشریت امروز اگر  بخواهد فراسوی جنگ های سرد و گرم، کینه ها و تعصبات تاریک اندیش به بقای متافیزیکی خود ادامه دهد بی شک نور حقیقی که در فرهنگ و تمدن ایران اسلامی  و هند نهفته شده است همچون فانوسی هدایت کنندة راه خواهد بود. 

 

   ضرورت توجه به سرزمین هند در اصل بازیافتن و یافتن مستندات بدیل سرزمین مادری ما ایران است. توجه به هند یعنی بازگشت به سرزمین خود ایران.

                                             

ایران در نخستین روزنامه سراسری فارسی چاپی جهان به نام مرآت الاخبار که توسط رام موهن را‌ۓ 1822 به چاپ رسید با سرزمین هند در افتخار مشترکیم.

در تأثیر کلیله و دمنه به عنوان یکی از نمودهای فکری و عرفانی هندیان باستان در ادب کلاسیک خود همچون منطق­الطیر عطار، مثنوی مولوی،موش و گربه عبید زاکانی، گربه و موش شیخ بهائی و حتی برخی از اشعار حافظ، انوار سهیلی، چهار مقاله عروضی دارای افتخار مشترکیم.

در معماری به قول "وادل" و "اسیونر" باستان شناسان انگلیسی به تاثیر­پذیری مطلق معماری هندو-بودائی از معماری هخامنشی تأکید دارند.

الگو­پذیری هندی موریائیها از هخامنشیان و الگو گرفتن هندیان از نظامات اداری و روشهای سیاسی حکومت هخامنشیان بر اساس مستند است. سر­ستون شیر سرنات که ستون برپاکردهٔ امپراطورآشوکاست و به عنوان نشان ملی هند به کار میرود و مظهر قدرت، شجاعت و اعتماد است که در زیر این نشان نوشته شده است: "ساتیه- میوَ- جَیته" یعنی بگذارید تنها راستی پیروز گردد، متأثر از هنر معماری سرستون شیر سنگی در دورهٔ هخامنشی است. معماری قصر آشوکا متأثر از هنر معماری هخامنشی در ایران است.قصر "باتالی پوترا" آشوکا توسط هنر مندان پارس ساخته و پرداخته شده است.

در زبان اوستا و سانسکریت برای دریافتن شعر در دوره ی باستان ایران می بایست به زبان ودائی و سانسکریت مسلط بود در اساطیر، کیومرث و شیوا،گنگا و آناهیتا و... و اما در ادبیات زبان فارسی، هندوستان همچون دایه ای مهربان در زبان مادری ما بوده است.

از بس سخن سرائی از ایران به هند رفت

دهلی  و  آگره گشت ری و اصفهان هند

بدیهی است که جمع آمدن تعداد کثیری از آثار هنری و مقالات علمی ، مرهون تلاش فراوان دانش­پ‍ژوهان و فرهیختگانی ست که کوشش کرده اند تا این همایش و بازتاب علمی آن ،آنگونه که شایسته دو ملت فهیم ایران اسلامی و هندوستان است عالمانه برگزار گردد.

 

و اما پایان سخن را به گزیده ای از مقالات فیه ما فیه مولانا می سپاریم :

 

     زنهار مگویید که فهم کردم! هرچند بیش فهم و جفا کرده باشی. از فهم عظیم دور باشی، فهم این بی فهمی ست. خود بلا و مصیبت .و حرمان تو از آن فهم است ،تورا آن فهم بند است از آن فهم می باید رهیدن، تا چیزی شوی!

 

تو می گویی که "من مشک را از دریا پرکردم و دریا در مشک من گنجید"، این محال باشد. آری اگر گویی که "مشک من در دریا گم شد"

 

عقل چندان خوب است مطلوب است مثلا جامه ی نا بریده خواهید که آن را قبا یا جبّه بُرند.عقل تو را پیش درزی آورد.عقل تا این ساعت نیک بود که جامه را به درزی آورد.اکنون این ساعت عقل را طلاق باید دادن و پیش درزی تصرف خود را و دانش خود را ترک باید کردن و همچنین بیمار،عقل او چندان نیک است که او را بر طبیب آرد، چون بر طبیبش آورد بعد از آن عقل او درکارنیست و خویشتن را به طبیب باید تسلیم کردن.                                                                                         

 

 

 

اللّهُمَ صَلّ عَلی محَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْنا مِنْ دَعاتِکَ الدّاعینَ ،اِلَیْکَ وَ هُداتِکَ الدّالینَ عَلَیکَ، وَ مِنْ خاصَّتِکَ الخاصّینَ لَدَیْکَ    یا ارحم الراحمین.

فرزانه اعظم لطفی 

دبیر علمی همایش